LINKIN PARK

Behtarin groupe music

وااااااااای من عاشقشم

شماام حتما عاشقش میشید

فقط به معنیاش دقت کنید

نوشته شده در سه شنبه 16 دی 1398برچسب:,ساعت 17:29 توسط Sahar|

 آهنگ ریمیکس Pushing me away در کنسرت بزرگ Linkin Park .

{ این کنسرت کاملش خیلی خفنه حتما لینک دانلود

کنسرت کاملشو برای بزرگترین طرفدارای لینکین پارک میزارم.}

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 11 دی 1398برچسب:,ساعت 19:28 توسط Sahar|

 

 

NUMB متن آهنگ

I’m tired of being what you want me to be

خسته شدم از اونی که شما می خواین باشم

feeling so faithless

احساس می کنم اختیاری از خودم ندارم

lost under the surface

انگار زیر زمین گم شدم

I don’t know what you’re expecting of me

نمی دونم از من چه انتظاری دارین

put under the pressure of walking in your shoes

که زیر فشار پاهاتون له بشم

[caught in the undertow, just caught in the undertow]

انگار تو یه دام گیر افتادم، درست انگار تو یه دام گیر افتادم

every step that I take is another mistake to you

با هر قدمی که بر میدارم یه اشتباهی از من می گیرید

[caught in the undertow, just caught in the undertow]

انگار تو یه دام گیر افتادم، درست انگار تو یه دام گیر افتادم

I’ve become so numb

بی حس و حال شدم

I can’t feel you there

نمی تونم احساستون کنم

become so tired

خیلی خسته شدم

so much more aware

بیشتر از اونی که فکرشو بکنین

I’m becoming this

من اینطور شدم

all I want to do

تنها کاری که می خوام بکنم اینه که

is be more like me and be less like you

بیشتر شبیه خودم باشم تا شما

can’t you see that you’re smothering me

نمی بینین دارین خفم می کنین؟

holding too tightly

محکم به من چسبیدین

afraid to lose control

میترسین کنترلم رو از دست بدم

cause everything that you thought I would be

چون تمام اون رشته هایی که برای من بافته بودین

has falling apart right in front of you

درست جلوی چشماتون پنبه شدن

 [caught in the undertow, just caught in the undertow]

انگار تو یه دام گیر افتادم، درست انگار تو یه دام گیر افتادم

every step that I take is another mistake to you

با هر قدمی که بر میدارم یه اشتباهی از من می گیرید

[caught in the undertow,just caught in the undertow]

انگار تو یه دام گیر افتادم، درست انگار تو یه دام گیر افتادم

and every second I waste is more than I can take.

و وقتهایی که حروم میکنم بیشتر از اونایی هست که استفاده میکنم

I’ve become so numb

دارم بی حس میشم

I can’t feel you there

نمی تونم احساست کنم

become so tired

خیلی خسته شدم

so much more aware

بیشتر از اونی که فکرشو بکنین

I’m becoming this

من اینطور شدم

all I want to do

تنها کاری که می خوام بکنم اینه که

is be more like me and be less like you

بیشتر شبیه خودم باشم تا شما

And I know

و میدونم که

I may end up failing too

در آخر هم ممکنه شکست بخورم

But I know

اما میدونم که

you were just like me

شما هم همین کار رو می کردین

with someone disappointed in you

با کسی که ازتون نا امید شده

I’ve become so numb

بی حس و حال شدم

I can’t feel you there

نمی تونم احساستون کنم

become so tired

خیلی خسته شدم

so much more aware

بیشتر از اونی که فکرشو بکنین

I’m becoming this

من اینطور شدم

all I want to do

تنها کاری که می خوام بکنم اینه که

is be more like me and be less like you

بیشتر شبیه خودم باشم تا شما

I’ve become so numb

بی حس و حال شدم

I can’t feel you there

نمی تونم احساستون کنم

[tired of being what you want me to be]

خسته شدم از اونی که شما می خواین باشم

I’ve become so numb

بی حس و حال شدم

I can’t feel you there

نمی تونم احساستون کنم

[tired of being what you want me to be]

خسته شدم از اونی که شما می خواین باشم

 

 موزیک  download     NUMB   

موزیک ویدئو  download   NUMB  

متن آهنگ های زیبای لینکین پارک در ادامه مطلب

 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در دو شنبه 8 دی 1398برچسب:,ساعت 17:10 توسط Sahar|

بوسهآوریل لاوین هم با سلیقستبوسه

نوشته شده در یک شنبه 7 دی 1398برچسب:,ساعت 22:22 توسط Sahar|

 

  

Lost-In-The-Echol  download

In-My-Remainc  download

Lies-Greed-Misery  download

Ill-Be-Gone  download

Castle_Of_Glass  download

Victimized  download

       Roads_Untraveled  download

  Skin_To_Bone  download

Powerless download 

بقیه در ادامه مطلب

 


:ادامه مطلب:
نوشته شده در شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 21:58 توسط Sahar|

دیوید مایکل فارل متولد هشتم فوریه ۱۹۷۷ در ماساچوست ملقب به "فینیکس" گیتاریست آمریکایی و همخوان گروه لینکین پارک است.[۱]

دیوید مایکل فارل ، که بعدها نام فونیكس را برای خود انتخاب كرد تا كلاس دوم یك كاتولیك به حساب می آمد اما بعد از این تاریخ به كلیسای پروتستان ها رفت و این مصادف بود با حركت خانواده اش از ماساچوست به ایالت میشن ویگو. دیوید همان جا بود كه به دبیرستان رفت و به یك گروه موسیقی كوچك به نام Tasty Snax پیوست كه بعدها شیوه كاری این گروه پایه گذار اولین فعالیت های لینكین پارك شد. آنها در این گروه سعی داشتند شیوه ای از پانك را كه آمیخته به افكار و عقاید مسیحیت بود ترویج بدهند.

فونیكس هم اوایل كار حرفه ای خود علاقه‌مند به ساز گیتار بود. نواختن گیتار را مادرش به او آموخت، زنی كه عشق موسیقی را در او بیدار كرد و بعدها هم برادر بزرگش جو او را تشویق به ادامه راه كرد و در این مسیر تجربه نواختن سازهای متفاوتی را از سر گذراند. پیانو، ویالون، ویالون چو كه نواختن این هارا در آلبوم ری-انیمیشن (Reanimation) از لینكین پارك به راحتی انجام داد. با این همه همیشه می خواست نوازنده درام بشود. اگر چه هرگز موفق به یادگیری این ساز نشد.

"من عاشق گروه هایی مثل ویدز، بتیلز، دفتونز، روتز، باب مارلی، سارامك لاگلن، هوگزاند واگنر، هارود و خانك بودم.

موسیقی با شنیدن اصوات این ها روی من اثر می گذاشت اما حالا چه كار می كنم؟! یك ساز مدل ارنی بال میوزیك ۴ و ۵ سیمه می نوازم، یعنی نوازنده گیتار بیس شدم، چیزی كه حتی فكرش را هم نمیكردم" اینها را فونیكس در مصاحبه با یك سایت اینترنتی عنوان كرده است. كسی كه در دانشگاه های مونته ویدئو، مونیترز، لاپاز كابالروس، میشن ویگو و دیابلوس تحصیل كرد. اما این كالج UCLA بود كه پل موفقیت و ورود او به دنیای موسیقی حرفه ای شد. در آنجا با برد دلسون آشنا شد، هم اتاقی او كه در اوقات بیكاری، با هم به تمرین می پرداختند. آشنایی این چند نفر در دانشگاه UCLA ستون های اولیه لینكین پارك را شكل داد.

دیو

فارل به عنوان نوازنده گیتار برقی به گروه لینکین پارک ملحق شد. این گروه ابتدا با نام زرو (xero) به کار پرداخت . با وجود منابع و امکانات کم این گروه شروع به ضبط موسیقی در استودیوی موقت مایک پرداخت و بالاخره در سال ۱۹۹۷ اولین و تنها EP گروه با ۴ قطعه منتشر شد اما برای گروه موفقیتی در پی نداشت و نا امیدی و تنش به وجود آمده در گروه باعث پیوستن دیو فارل به گروه های دیگر و همچنین بازگشت به Tasty Snax شد. پس از مدتی با پیوستن چستر بنینگتون به گروه و تغییر نام به لینکین پارک ، در سال ۱۹۹۹ ، دیو بار دیگر به گروه پیوست و تاکنون نیز در گروه فعالیت دارد.

 

نوشته شده در شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 16:56 توسط Sahar|

بردفورد فیلیپ دلسون (به انگلیسی: Bradford Phillip Delson) (۱ دسامبر ۱۹۷۷) گیتاریست آمریکایی و یکی از اعضای اصلی و بنیادگزاران گروه لینکین پارک است.[۲]

نام براد را از کلمه "براد فورد" وام گرفته اند. پسر یک خانواده یهودی که در اول دسامبر ۱۹۷۷ در آگورای کالیفرنیا متولد شد. "سال های رشد من با موسیقی آمیخته است، آن زمان تنها چیزی که می توانست برایم لذت بخش باشد قطعات موسیقی بود که از رادیو می شنیدم همیشه از خانه ما صدای موسیقی بلند بود" اینها را براد می گوید، عضو اصلی گروه که حالا در لوس آنجلس سکونت دارد.

براد اولین گیتار خود را به عنوان هدیه تولد زمانی دریافت کرد که در کلاس ششم تحصیل می کرد. اگرچه بعد ها به ترومپت علاقه‌مند شد. "خب، صدای ترومپت را دوست داشتم اما مانور دادن روی آن مثل گیتار نیست و به نظرم شما جای کار چندانی ندارید!" براد با همین فرضیه بعدها همان گیتار را دنبال کرد و در جستجوی همین عشق بود که تحصیلات خود را نیمه کاره رها کرد.

دوران، دوران یک پدیده بود، گروهی سه نفره با صدایی جادویی که توانست براد را چنان تحت تاثیر قرار دهد که همیشه در آروزی تشکیل یک گروه موسیقی باشد، اولین تاثیرات این تصمیم در دبیرستان نمود پیدا کرد. زمانی که به عشق گروه های ترش متالی چون متالیکا ، گانز ان رزز و دیگر گروه های مو بلند، او هم موهای خود را بلند کرد. اما همیشه با مشکل روبرو بود، در حقیقت موهای بد فرم او را هیچ سشواری نمی توانست صاف نگه دارد حتی از مواد شیمیایی هم کاری بر نمی آمد، رنگ کردن موها گام بعدی او بود طوری که هر روز دوستان و مسئولین در مدرسه او را با ظاهری جدید و عجیب مشاهده می کردند و این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که نام وی به عنوان غیر عادی ترین و عجیبت ترین و غریب ترین شاگرد مدرسه وارد کتاب سال شد.

دوران نوجوانی براد هم با عشق به گیتار و قهرمانان محبوبش در این عرصه همچون "دیو متیوس"، "استف" از گروه دفتونز و "سونی د ر ئال استایت" گذشت. وی بلافاصله وارد دانشگاه یو.سی.ال.ای شد و در رشته ارتباطات شروع به تحصیل کرد. فارغ التحصیلی وی مصادف بود با قبول شدن گرایش وی در مدرسه حقوق که البته آنرا به عشق کار حرفه ای در یک گروه موسیقی دنبال نکرد و از آن پس درس و تحصیل جایش را به موسیقی داد.

"از اینکه نتوانستم درس خود را ادامه بدهم اصلاً ناراحت نیستم چون حالا به جایش به عنوان نوازنده ای در گروهی موفق مشغول به کارم و با اینکه می دانم عقیده ام کاملاً خودخواهانه و خود پسندانه است اما باید بگویم من واقعاً برادر بزرگه بد هستم!"

این لقب را سایر اعضای گروه به او دادند، حتی امروز هوادارنش هم نام مستعار او را به صورت خلاصه بی.بی.بی صدا می زنند. چیز جالبی که درباره براد وجود دارد این مسئله است که او در کالج با شخصی به نام فینیکس هم اتاقی بود، پسر عشق گیتاری که آنروزها تنها یک دوست عزیز بود و حالا یاری جدا نشدنی. چون او هم از اعضای ثابت گروه به شمار می رود اما براد و فینیکس هیچگاه با هم درباره تشکیل یک گروه کوچک موسیقی صحبتی نکردند و تا حدودی راهشان از هم جدا شد، فینیکس تحصیل را ادامه داد اما براد به گروه پریکز پیوست و با این حساب سال ۱۹۹۴، سال آغاز فعالیت های جدی وی شد.

پریکز آنقدر کوچک و خارج از استاندارد بود که اصلاً نتوانست خودی نشان دهد چه رسد به آن که برگ برنده ای برای برد باشد. بنابراین به دنبال جریان تازه ای در این مسیر می گشت تا به هدف اصلی اش نزدیک تر می شود. احتمالاً آشنایی او با راب بوردون گام اول این مسیر سرشار از کامیابی و موفقیت بود، دیگر عضو امروز لینکین پارک که آن روزگار تنها یک درامر گمنام بود که عشقش تلفیق سبک ها و شیوه های نوازندگی با هم بود. این دو نفر با هم پایه گروه Relative Degree را گذاشتند، گروهی که در حقیقت اجتماعی از راک، رپ و فانک بود و همان چیزی بود که هم خوشایند راب بود و هم خوشایند برد. اما با وجود همه تلاش های این دو و تمام تمرینات و حتی سعی شان در برگزاری چند نمایش کوچک این گروه به سرانجامی نرسید و گروه از هم پاشید.

رویای براد داشت به انتهای خود می رسید و همه چیز حاکی از آن بود که می بایست صحنه را خالی کند و به دنبال کار دیگری بگردد. در سال ۱۹۹۵، دلسون و شینودا گروهی را با نام زیرو (Xero) تاسیس کردند که نقطه شروعی برای لینکین پارک بود.

 

در سال ۱۹۹۹، دلسون باند را گسترش داد ، چستر بنینگتون جایگزین مارک ویکفیلد (Mark Wakefield) شد و بلافاصله نام گروه به هایبرید تئوری تغییر یافت. در سال ۲۰۰۰ تغییر نام دیگری در گروه اعمال شد و نام برای همیشه به لینکین پارک تغییر کرد. لینکین پارک در ۲۴ اکتبر ۲۰۰۰، توانست با آلبوم هایبرید تئوری موفقیت بسیار زیادی را نائل شود.

 

نوشته شده در شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 16:52 توسط Sahar|

جوزف جو هان (به انگلیسی: Joseph "Joe" Hahn)، متولد ۱۵ مارچ سال ۱۹۷۷ در دالاس ایالت تگزاس آمریکا است.او بیشتر به عنوان "مستر هان" لقب گرفته شده و بیشتر فعالیت وی به عنوان کارگردان موسیقی و دی جی گروه لینکین پارک بوده است.

"جو هان" از والدینی كره ای در پانزدهم مارچ سال ۱۹۷۷ متولد شد و اگر چه در دبیرستان شیفته رشته هنرهای بصری و تصویری شد و حتی در دانشگاه هم این رشته را دنبال كرد، اما عشق به موسیقی چنان در وجودش ریشه داشت كه در همان دوره دبیرستان به ساخت قطعات موسیقی پرداخت.

جو و مایک شینودا در كالج در رشته تصویرگری تحصیل می كردند، اما پس از مدتی كه مایك دنبال طراحی گرافیكی رفت، جو ماند و بعد از یك سال به صورت حرفه ای وارد كار انیمیشن شد و با ساخت قسمتهایی از انیمیشن "قلمرو اشباح" شهرت اندكی برای خود به راه انداخت. شهرتی كه راه گشای وی برای ورود به طراحی فیلم های سینمایی شد و در آثار تخیلی به طراحی غول ها و هیولاهای فراوانی پرداخت. [۱]

آشنایی جو و مایک شینودا باعث ورود او به گروهی تازه کار به نام Xero و شکل اولیه ی لینکین پارک شد. آقای هان در حال حاضر مغز متفكر و اصلی كلیپ های گروه به شمار می رود و او را به عنوان دست اندر كار كارگردانی و ساخت تمامی كلیپ های گروه می شناسند که از مهمترین آنها میتوان به «خزیدن» , «جایی که به آن تعلق دارم»، «آنچه من انجام دادم»، «جدایی نو» و «در پایان» نام برد.همچنین وی سازنده پیش نمایش بازی کامپیوتری «مدال افتخار» بود.[۲]

 

نوشته شده در شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 16:47 توسط Sahar|

رابرت "راب" گرگوری بوردون (به انگلیسی: Robert Gregory Bourdon)، متولد ۲۰ ژانویه ۱۹۷۹، (۳۰ دی ۱۳۵۷) در کالاباساس ایالت کالیفرنیا آمریکا، درامر گروه لینکین پارک می‌باشد.[۱] او متولد در یک خانواده یهودی و همانند گیتاریست گروه، برد دلسون، یهودی مذهب می‌باشد. رابرت حدوداً در سن ۱۰سالگی، همراه خانواده به کنسرت گروه اروسمیث می‌رود و تحت تاثیر درامر این گروه جوی کرامر قرار می‌گیرد و به درام علاقه‌مند می‌شود. مادر وی که دوست دختر پیشین جوی بوده‌است از او کمک می‌گیرد تا به راب آموزش درام بدهد و راب هم از همان سالها به نواختن درام می‌پردازد. 

از همان کودکی نواختن پیانو را با قطعات کلاسیک آموزش دید. راب اما زودتر از سایر اعضای لینکین پارک کار گروهی و فعالیت در یک تیم حرفه ای موسیقی را تجربه کرد. او تنها ۱۳ سال داشت که به عنوان نوازنده درام وارد چندین گروه موسیقی شد و حتی یک بار هم با تنی چند از دوستایش به دوباره نوازی آهنگ های معروف از گروه های معتبر پرداخت.

بوی روح نوجوانی می‌ده از گروه نیروانا یکی از همین آهنگ ها بود که اجرای مجدد آن توسط گروه سر و صدای فراوانی به راه انداخت، همین موقع بود که با برد آشنا شد، از آنجایی که برد در پریکز به جایی نرسید و راب هم از تقلید کارهای سایرین خسته شده بود، تصمیم گرفتند در کنار هم یک کار تجربی را در گروهی متعلق به خود به سرانجام برسانند، نتیجه این همکاری گروه Relative Degree بود، مخلوطی از سبک های راک، فانک و رپ که علی‌رغم کوشش دو ساله آنها در ارائه کارهای جدید و حرفه ای، باز هم تلاشهای آنها به جایی نرسید و عاقبت متلاشی شد.

پس از آن راب مدتی ناپدید شد، هرچند در دبیرستان آگورا او را می دیدند اما هیچ کس از فعالیت های وی با خبر نبود، تنها چیزی که دوستانش از او در آن برهه به یاد می آورند این است: "راب عاشق گروه های فانک همون "اسلای" ، "فامیلی استون" ، "جیمز براون" و "تاوراف پاور" بود. او بیشتر اوقاتش را با دوستانش در این رابطه صحبت می کرد و یا در حال خرید ریکوردهای آنها دیده می شد." این ها را کاترین دوست صمیمی او در دبیرستان به خاطر می آورد.

اما کار راب در دبیرستان چندان خوب نبود، دوستانش از نوع کار وی به عنوان کابوسی وحشتناک یاد می کنند، برای همین بود که نواختن گیتار را شروع کرد و به دنبال جایگزین بهتری گشت، مدتی به شدت فرامین مذهبی را پیشه خود ساخت و آموزش تعالیم روحانی را پی گرفت. اینجا بود که عشق به نظام در او شعله ور شد و به مدرسه نظامی رفت "در مدرسه نظام یک روز شاهد رژه نظامی بودم و آنجا بود که شیفته دسته موزیک شدم مخصوصاً ساز دارم."

راب سریعاً خودش را به دسته موزیک معرفی کرد و خواست تا نوازندگی درام را بیاموزد ظرف مدت کوتاهی به چنان مهارتی رسید که همه را شوکه کرد. سال چهارم مدرسه نظام بود که همراه مادرش به یکی از کنسرت های گروه راک اروسمیث می رود. مادرش از سالها پیش با درامر گروه یعنی "جوی کرامر" آشنایی داشت و او را به خوبی می شناخت، بنابراین راب از این کانال توانست به پشت صحنه برود و فعالیت های اروسمیث را از نزدیک مشاهده کند و حتی مدت کوتاهی نزد جوی کرامر مهارت های خاصی را آموزش دید.

در همین اثنا که به عنوان عضو جایگزین و ساعتی در چند گروه کوچک به نوازندگی می پرداخت، مجبور بود که برای گذراندن زندگی شغلی هم پیدا کند و چن هیچ حرفه خاصی را به خوبی نمی دانست به پیش خدمتی روی آورد. با همه این مشکلات هرگز تحصیل را رها نکرد و شاید بزرگترین شانس زندگی اش رفتن به کالج پاسادانا بود، جایی که علاوه بر ملاقات با مایک و برد، با جو هم آشنا شد.[۲]

بالاخره در سال ۱۹۹۶ همراه با مایک شینودا و جو هان تصمیم به ایجاد یک گروه راک به نام Xero می‌گیرند. رابرت در حالی وارد گروه می‌شود، که تنها ۱۷ سال سن داشت. بعد از پیوستن چستر بنینگتون به گروه به عنوان خواننده و بعد از تغییرنام گروه به نام "هایبرید تئوری" (Hybrid Theory)، بالاخره نام لینکین پارک برای گروه انتخاب می‌شود.[۳]

 

 

نوشته شده در شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 16:41 توسط Sahar|

مایکل کنجی "مایک" شینودا (متولد ۱۱ فوریهٔ ۱۹۷۷(۱۹۷۷-02-۱۱) ‏(۳۷ سال))[۱][۲] موسیقی‌دان، آهنگ‌ساز، تهیه‌کننده و هنرمند آمریکایی میباشد. او بیشتر به عنوان رپر، آهنگ‌نویس، کیبردیست، خواننده و گیتاریست گروه راک لینکین پارک شناخته میشود. مایک کارهایی تنهایی نیز زیر پروژه خودش با نام فورت ماینر دارد. او برای هر دو گروه کارهای گرافیکی، میکس و تولیداتی انجام می‌دهد. مایک رتبه ی #۷۲ از لیست "۱۰۰ بهترین خواننده‌های متال تمام زمان‌ها" ی "هیت پریدر" را دارد.[۳]

مایک در محله آگورا هیلز در لس آنجلس به دنیا آمد و همانجا بزرگ شد. پدر او یک ژاپنی آمریکایی و مادرش روسی آمریکایی است. او برادری بزرگتر از خود دارد. او مدرسه ابتدایی را در پارکمن و دبیرستان را در کنیون به پایان رسانید. مطابق به مادرش، مایک در شش سالگی نواختن پیانو کلاسیک را آغاز کرد و اشتیاقش روزبه‌روز افزایش یافت. در سن ۱۳ سالگی او آرزو میکرد که بتواند موسیقی جاز، بلوز و هیپ هاپ را فرابگیرد. در طول مدرسه توانست گیتار را نیز فرا بگیرد و بعد از آن سبک خواندن رپ را نیز یاد گرفت.

بعد از نوجوانی، علاقه مایک شینودا به رپ باعث شد که برد دلسون او را تشویق کند، او کسی بود که مایک همراه با او تمرین آهنگهای رپ در یک استدویوی موقتی در اتاق خوابش میکردند. برد دلسون و راب بوردون (از لینکین پارک) و چند نفر از اعضای هوباستانک در مدرسه متوسطه آگورا با مایک شینودا همکلاسی بودند. بعد از اتمام مدرسه، بوردون در موسیقی آنها مشغول شد. این سه نفر گروهی را با نام زیرو (Xero) تشکیل دادند و شروع به کارهای جدی‌تری در موسیقی کردند.

پس از اتمام مدرسه، شینودا در کالج هنرهای طراحی مشغول به تحصیل شد تا به گرافیک دیزاین و نگاره پردازی بپردازد. همینجا بود که با دی‌جی و صفحه‌گردان جو هان آشنا شد که همراه با دوست کالج دلسون، دیو فارل در گروه زیرو ملحق شدند. همینجا بود که او با بحران هویت روبرو شد، سالها بعد از مصاحبه‌ای گفت:

"فکر میکنم که در کالج بودم که فهمیدم فرق بزرگی بین ژاپنی‌ها و ژاپنی-آمریکایی وجود داره. این خیلی مهمه که بدونیم. این چیز مشابهی نیست و من بعداً با لینکین پارک در ژاپن کنسرت دادم. اولین بار را دقیقاً به خاطر دارم، چقدر آشنا به نظر میرسید، از هواپیما بیرون اومدیم، بوی خانه‌ی عمه‌ام می‌آمد، در فرودگاه بوی ژاپن می‌آمد. نمیدونم که آیا کسی دیگری هم اینو حس کرده بود یا نه، اما من به محض بیرون آمدن از هواپیما فکر کردم که اینجا واقعاً برای من آشنا است با وجود اینکه هنوز هیچ چیزی ندیده بودم. و بعد، پس از رفتن به توکیو، اوساکا، کیوتو و ناگویا، شما بسیار زود متوجه چیزهایی می‌شود و کارهایی که مردم میکنند، چیزهای بسیار کوچکی که میکنند مثلاً چطور شما یک تکه کاغذ را برمی‌دارید. چیزهایی بسیار آشکار هستند مثل گرفتن کارت بیزینس یک نفر با دو دست، شما در آمریکا اینکار را نمی‌کنید. وقتی دیدم کسی اینکار را میکند، با خود گفتم، "آره، آره، عموم هم همینکارو میکنه". میدونی چیزهای کوچکی هستند که از ژاپن آمده‌اند اما فرهنگ در بین مردم ژاپنی-آمریکایی هم حفظ شده و این به من این احساس را میده که ارتباط همونجا بود و اینکه چرا من تا حالا متوجه نشده بودم.[۴][۵]

در سن ۲۱ سالگی فارغ‌التحصیل در رشته گرافیک گردید و بلافاصله بعد از آن توانست شغلی را در همین زمینه پیدا کند.[۱] با گذشته کاری‌اش به عنوان هنرمند گرافیک، مایک همراه با هان توانستند که تمام کارهای گرافیکی لینکین پارک و تعدادی برای گروه های دیگر را به دست بگیرند.

 

گروه شینودا در ابتدا با نام هایبرید تئوری (Hybrid Theory) شناخته میشد که بعداً نام آن به لینکین پارک تغییر داده شد. خواننده گروه مارک ویکفیلد بود که چستر بنینگتون توسط گروه به جای او انتخاب شد. از آغاز شینودا روی کارهای تکنیکی باند تمرکز میکرد و نقش بسیار مهمی را تهیه اولین آلبوم گروه با نام نظریه دورگه (به انگلیسی: Hybrid Theory) ایفا کرد. او همچنین نقش بسیار مهمی را در دومین آلبوم ریمیکس گروه با نام ری-انیمیشن در سال ۲۰۰۲ بر عهده داشت که با استفاده از تکنیک‌های خودش آهنگ‌های ریمیکس خزیدن و Pushing Me Away را آماده کرد. در اوقات بیکاری‌اش، آهنگی را با گروه "اکس‌اگزکیوشنرز" (به انگلیسی: X-Ecutioners) به نام It's Goin' Down عرضه کرد.

دومین آلبوم آنها در لینکین پارک متئورا نام داشت که در سال ۲۰۰۳ زیر نظر شدید مایک عرضه شد. برای جلد آلبوم مایک به همراه جو هان و چندی دیگر از دوستانشان، آنرا آماده ساختند. با عرضه آلبوم ترکیبی مسیر برخورد در سال ۲۰۰۴ که توسط لینکین پارک و جی-زی انجام شد، شینودا بیشتر وارد آلبوم شد و میکس‌هایی از آلبوم را تهیه و تولید کرد که توانست در همان سال گروه را برنده جایزه گرمی برای بهتری آهنگ رپ مشترک کند.[۶]

آلبوم سوم لینکین پارک در ۱۴ می ۲۰۰۷ با نام دقایقی تا نیمه شب. در این آلبوم، شینودا تهیه کنندگی را با ریک رابین شریک ساخت. این همچنین اولین آلبومی بود که شینودا به تنهایی در آهنگهایی از آن خواند. مایک در آهنگهای "In Between" و "No Roads Left" به تنهایی در تمام طول آهنگ خواند و در آهنگهای دیگری همچون "'Bleed It Out" و "Hands Held High" رپ اجرا نمود. با وجود معمول نبودن خواندن مایک در آهنگ‌ها او موفقیت بسیار را توانست کسب کند، طوری که "هیت پریدر" صدای مایک را تحسین نمود و او را در ۱۰۰ بهترین خواننده‌های متال تمام زمان‌ها رتبه ۷۲ قرار داد.[۷] مایک و ریک رابین دوباره با هم یکجا شده و آلبوم های آینده لینکین پارک را با نام "یک هزار خورشید" که در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۰ عرضه شد و "موجودات زنده" که در ۲۶ ژوئن ۲۰۱۲ منتشر شد، تولید کردند.

 

 

نوشته شده در شنبه 6 دی 1398برچسب:,ساعت 16:34 توسط Sahar|



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت


----- Others